رایانه

ساخت وبلاگ

دهانم پر از حرف است ...



حیف که با دهان پر نباید حرف زد..!!

div>

رایانه...
ما را در سایت رایانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صادقی sadeghi-h بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 18 / 10 ساعت: 2:49





پائیزی رویایی با یاد تو......

آسمان بغضی در دل داشت

هوایش سرشار از غمی نهفته بود

دخترک با سازش به درختی تکیه زد و آسمان را نظاره کرد

برگی از شاخه افتاد

پریشانی موهایش نوید نواختن گریه و باریدن اشکهای آسمان بود

بادی می وزید

برگها می باریدند

پاییز یعنی افروختن آتش عشق در سکوتی غم آلود

آرشه ی سازش موهایش بود

جعبه ی طنینش اندوه می سرود

خاطرش پر کشید و ساز را برای پرواز نوایش برداشت

شروع کرد و نواخت

باد با نوای ساز می وزید و شاخه ها می رقصیندند

آسمان ابری شد

رعدی آمد و برقی در چشمانش موج زد

دخترک می نواخت

بزم سکوت پاییزی در عصری غمگین با یادی تلخ

آسمان بغضش ترکید

گریست

چشمان دخترک رقص آرشه را با هنر دستانش نظاره میکرد و می بارید

چه هوایی بود

سکوت پاییز شکست و نوای عشق پر گشود به سوی وصال یار

آسمان سبک و شاخه ها خوش بودند

دل دخترک را غمی تلخ مهمان بود

دخترک تنهایی را می نواخت به یاد تنهاییش ولی افسوس

رایانه...
ما را در سایت رایانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صادقی sadeghi-h بازدید : 107 تاريخ : دوشنبه 18 / 10 ساعت: 2:49

 

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست

رایانه...
ما را در سایت رایانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صادقی sadeghi-h بازدید : 135 تاريخ : دوشنبه 18 / 10 ساعت: 2:49

 

 

تو را می خواهم و دانم که هرگز 

 به کام دل در آغوشت نگیرم

تویی آن آسمان صاف و روشن

من این کنج قفس مرغی اسیرم

ز پشت میله های سرد تیره

نگاه حسرتم حیران به رویت

در این فکرم که دستی پیش اید

و من ناگه گشایم پر به سویت

در این فکرم که در یک لحظه غفلت 

 از این زندان خاموش پر بگیرم

به چشم مرد زندانبان بخندم

کنارت زندگی از سر بگیرم

در این فکرم من و دانم که هرگز

مرا یارای رفتن زین قفس نیست

رایانه...
ما را در سایت رایانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صادقی sadeghi-h بازدید : 121 تاريخ : دوشنبه 18 / 10 ساعت: 2:49

 

 

از من رمیده یی و من ساده دل هنوز

بی مهری و جفای تو باور نمی کنم

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این

دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید

دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم

دیگر چگونه مستی یک بوسه ی تورا

دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم

یاد آر آن زن ‚ آن زن دیوانه را که خفت

یک شب به روی سینه تو مست عشق و ناز

لرزید بر لبان عطش کرده اش هوس

خندید در نگاه گریزنده اش نیاز

لبهای تشنه اش به لبت داغ بوسه زد

افسانه های شوق تورا گفت با نگاه

پیچید همچو شاخه پیچک به پیکرت

آن بازوان سوخته در باغ زرد ماه

هر قصه ای که ز عشق خواندی

به گوش او در دل سپرد و هیچ ز خاطره نبرده است

دردا دگر چه مانده از آن شب ‚ شب شگفت

آن شاخه خشک گشته و آن باغ مرده است

با آنکه رفته یی و مرا برده یی ز یاد

می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت

ای مرد ای فریب مجسم بیا که باز

بر سینه پر آتش خود می فشارمت

"فروغ فرخزاد"

رایانه...
ما را در سایت رایانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صادقی sadeghi-h بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 18 / 10 ساعت: 2:49

 
 
 
تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
وخواب را فرا می خوانی)
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!

رایانه...
ما را در سایت رایانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صادقی sadeghi-h بازدید : 121 تاريخ : دوشنبه 18 / 10 ساعت: 2:49


 

 

 

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی

شرمسار توام ای دیده ازین گریه‌ی خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد
وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی

وای از دست تو ای شیوه‌ی عاشق‌کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی

مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
که تو در حلقه‌ی زنجیر جنون گیر نکردی

عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی

خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور
الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی

چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری
که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی ؟

شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلی‌نیست که تسخیر نکردی

                                                                     «شهریار»

رایانه...
ما را در سایت رایانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صادقی sadeghi-h بازدید : 124 تاريخ : دوشنبه 18 / 10 ساعت: 2:49

با تو آروم ميشم



گرم ميشه قلب من
روشن ميشه شب من
خواب ميرم با فکر تو
عشق ميشم تو دل تو


با تو آروم ميشم


من , وسط آتيشم
تو , تاميشيني پيشم
دستاتو بده به من
من ,با تو آروم ميشم
با من بموني دنيا با منه
قلبم با نفس تو ميزنه
با تو باشم هرجا بهشتمه
چشمات دريا رو آتيش ميزنه


با تو آروم ميشم

من ,وسط آتيشم
تو ,تاميشيني پيشم
دستاتو بده به من
من, با تو آروم ميشم
با تو و فکرت آروم ميگيرم
تو رو ميبينم و جون ميگيرم
نفساي تو نفسه منه
با تو مي مونم بي تو مي ميرم

رایانه...
ما را در سایت رایانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : صادقی sadeghi-h بازدید : 122 تاريخ : دوشنبه 18 / 10 ساعت: 2:49